آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

به خواب میرویم

در اصل خودمان به قول مهتاب گفتنی، دچار سندرم وبلاگی شده ایم....

مدام مطلب به ذهن می آید.چندین بار رجوع میشود به این مکان محض نگاشتن. منتها اولین خط که نوشته میشود، دیگر واژه ای برای ادامه نیست..

برویم اندکی این سندرم را درمان کنیم.تا شاید شفا یابیم..به محض شفا پستها پشت سر هم می آیند.تا آن هنگام وبلاگ میرود به حالت Sleep و Stand by

نظرات 29 + ارسال نظر
مهتاب زاهدی شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ http://mohandesakele.mihanblog.com

از تو چه پنهان آوا جون. خودمم دچار همین معضل شدم. مخصوصاً که معضل کمبود وقت هم بهش اضاف شده، چرا که از فردا دانشگاه هم شروع میشه و من گردن شیکسته ترم آخری و کار و خرید و هزار مشکل دیگه، وقتی برا وبلاگ نمیذاره آخه...

اوهوم..بعد تازه میگن باز امد بوی ماه مدرسه...یعنی من حرصم میگیره میخوای تو هم اعلام کن میری ستندبای..والا..مجلس بی ریاست

مهندس هادی شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ http://engineerhadi.mihanblog.com/

منم به همین بیماری دچار شدم
به امید سلامتی

بله رویت کردم شما هم گویا...آمین

احسان شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

تا ان موقع من دلم برایت تنگ می شود........

بلی بلی...ولی میام بهتون سر میزنم حتمنی

تاراس یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ق.ظ

اوهوم.... پس منتظریم آوا بانو....
اینجا باید درمان شه این سندرم.... شما دو تا کجا می خواید برید؟

قربان تو خواهر
مهتاب رو نمی دونم ولی من همین طرفها هستیَم..فقط نمی نویسم یه مدت

ماهان یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ق.ظ http://shoroedastan.persianblog.ir

یه قول خواننده: پشت سر مسافر گریه شگون نداره

زری یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ق.ظ http://mydaysofveto.persianblog.ir/

و اینست نتیجه حضور من در وبلاگت


دیدی زری جون؟پس بگو شما جزء عوامل بودی نه من

h.k یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.cubeme.blogsky.com

نکنه زمستان نرسیده حوس خواب زمستانی کردی!
مثل خرس ها که زمستان ها وبلاگهایشان را آپ نمی کنند...

اساسا از نیمه دوم سال به شدت بدم میاد..ازینکه زود تاریک میشه..هوا سرده..بوی مدرسه میاد و.. شاید به این دلیله اینطوری شد اینجا

سویل یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ب.ظ http://roozegaresevil.mihanblog.com

تنها راه درمان زیاد نویسیست....(مهر و امضا:دکتر سویل)
ویزیت رو با منشیم حساب کنید

آری آری...می نویسم..جاهای دگر مینویسم..این وبه هنگ کرده فعلا
بابا دکتر سویل

یک ماما با چکمه های سفید یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ http://newmidwife.blogsky.com/

یه ذره به خودت و دلت ایضا استراحت بده آباجی جونم مطمئن باش هروقت وقتش شد و حس کردی که آماده نوشتن هستی ناخودآگاه میای و مینویسی راستی اون کامنتی که واسم نوشتی مو به تنم سیخ شدحال عجیبی پیداکردم یه ذره که مغزم آروم شد جوابو میذارم....

امیدوارم...فقط نمدونم چه جوری استراحت بدم به خودم
والا از شما چه پنهون خودمم هنوز باورم نشده این اتفاق رو...شرمنده اگه ناراحت شدی

سمیرا سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ http://seraphic.blogsky.com

خوبه دچار سندرم دان نشدیم حالا !
خوب میخونی واسه ارشد ؟

اوهوم
دارم میخونم..خوب و بدشو خدا عالمه

مرتضی چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

سلام.امیدوارم که این حالتهائی که گفتید زیاد طول نکشه!!!!

سلب مسئولیت کرده ایم از خودمان..وای بر من

فرساد شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ http://www.dr-farsad.mihanblog.com/

ما نیز هم عقیده ایم با شما... اما بهتر آن است که بمانید و همان اولین خط را مارا مهمان کنید..

مگه جمله به جمله به صورت داستان دنباله دار بنویسم وقایع رو

محمد شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ب.ظ http://h-no-h.blogsky.com/

سخت نگیر، به کم نوشتن بسنده کن، همه چیز خوب می شود.

من که کم مینوسم همیشه..باور بفرمایید

حمید یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:02 ب.ظ http://dr_ahmadi.mihanblog.com/


منم بعضی وقتا میگیرم

شما که حق داری به خدا با 7 تا وبلاگ..من روم سیاه که با یکی دو وب به این سندرم دچار شدم

ناهید کوچولوو شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:31 ب.ظ

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

میشناسی ؟

و عجل فرجهم
کیه که تو رو نشناسه؟

یک ماما با چکمه های سفید یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:35 ق.ظ http://newmidwife.blogsky.com/

آوا آوا آواااااااااااااااااا صدامو میشنوی؟
بیدار شو دیگه؟
دیر نشه یه وقت؟؟
آوا جا می مونیها........
آوا
با تو ام آوا جواب بده دیگه

جانم ماما؟
سر همون که میدانی ذهنم درگیره..فکر میکنم باید برم باهاش حرف بزنم و بهش بگم که حداقل باید بهم میگفتی نه این که من بفهمم و تو به روت نیاری.حس میکنم باید برم و حرفاشو یادش بیارم.. از سویی دیگر شبانه روزمو گذاشتم برای ارشد..از سویی هم امید است که خانه در صلح و آرامش باشد.
خواهر جون منم تو رو دعا میکنم با سپاس فراوان

باران یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ب.ظ http://lover-mb.blogfa.com

آره واقعا!
چرا؟؟؟
ینی منم باید برم دنبال درمانو اینا؟؟

به علت مشکلات هست که ادم درگیر میش دیگه گلم
یه استراحت بد نیست ..البته سویل میگه فقط راهش اینه که بنویسی

باران دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ق.ظ http://lover-mb.blogfa.com

آها
سویل راس میگه
هیچی مثه نوشتن منو آروم نمیکنه


چه خوب

بهار دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ب.ظ http://bahar90.blogsky.com

درمانت خیلی طول کیشد دلم برات تنگ شده

سلام آبجی بهارم... میام ب زودی ..باید یه سری مسائلو حل کنم..قربونت برم بهار با محبتم

احسان چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ق.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

اوا مثل کبک کلتو کردی زیر برف؟

هوم؟یعنی چی؟ من خودمو زدم به بی خبری؟

مرتضی چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

شما نمی هواهید از این حالت standby دربیائید؟

اوضاعمان داغان است..
آقا راستی نظر به اون پستتون که گفته بوید کدوم سکانس یه فیلم یادتون موننده، یه صحنه از یه فیلم یادم اومد که البته به خاطر صدای دوبلورش یادم مونده:
تو فیلم بازمانده شمعون با غیض برمیگرده به مامان بزرگه میگه: منو میشناسی؟
مادر بزرگه با یه صلابت و صدای پرخروشی میگه: بهتر از مادرت!!

محمد سجاد انصاری جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:11 ب.ظ http://panjeretanha.persianblog.ir/

قبول ندارم . . .

چه سندرمی ؟

چرا استند بای ؟

فکر مشغول
مشغول ترمیم وجودی هستیَم

ناهید کوچولووو جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ب.ظ

مهر داره تموم میشه هاا
خبر داری ؟

بلی بلی..کارای منم داره بیشتر میشه

باران شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:24 ب.ظ http://lover-mb.blogfa.com

ای بابا تو که همچنان sleep تشریف داری
نکنه کلا Turn Off شدی

پاورم سوخته

یک مامابا چکمه های سفید پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ب.ظ

بیدار شو آوا
آوا آوااااااااا
پاشو دختر صبح شده

میمیم آباجی...یخده دیگه بذار بخوابم

احسان پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

اوا می تونی بگی کی از خواب بیداری میشی؟

والا خان داداش
اگه معلوم بود که خدمتتون عرض میکردم

ناهید کوچولووو شنبه 30 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ

آوا خوبی ؟

قربون شما..دارم خوب میشم

باران یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ق.ظ http://lover-mb.blogfa.com

واااا.خوابی هنوز؟؟؟
پاشو دیگه دلمون تنگید برات

میام انشالله به زودی..خسته ام..داغون

باران دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ http://lover-mb.blogfa.com

الهی ....
ایشالا وقتی میای بیش از پیش سرحال باشی

آمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد