آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

روز واقعه

و بالاخره روز امتحان فرا رسید

آوا و جمع کثیری از دوستان مکان امتحانشان طبقه سوم بود.بعد از گذاشتن کیفها در انتهای سالن همگی بر روی صندلی های شماره گذاری شده نشستند.

محیط را سکوت فراگرفته بود.جز صدای پای مراقبان و ناظران جلسه که مشغول توزیع برگه پرسشها بودند صدای دیگری نبود.

آوادخت در حالیکه آرنجش روی صندلی بود و دستی زیر چانه داشت منتظر بود تا این لحظات کشدار تمام شوند و برگه به دستش برسد

و خب زمانی که مراقب جلسه برگه را به آوا داد برگه ها تمام شد و مراقب به همکارش برای دریافت برگه سوالات امتحانی بیشتر اشاره کرد.

دراین حال نفرات سمت راست اوا و پشت سری های او  بی برگه مانده بودند.

امتحان آغاز گشت.تمام تمرکزآوادخت روی پرسشها بود.


--وای خدای من..اینا چیه دیگه؟

آزمون تستی بود.ولی تستهایی عجیب غریب.بعضی تست ها 4گزینه بودند.برای پاسخ دادن به تست ها باید روش خاصی را انتخاب میکردی.

در بالای برگه پرسش این روش جدید توضیح داده شده بود.مثلا اینکه اگر پس از احتساب پاسختان، پاسخ در محدوده فلان قرار گرفت در پاسخ نامه نیم دایره را علامت بزنید یا اگر بهمان شد سراغ پرسشهای پنج گزینه ای بروید و...

یک ربع گذشت.هنوز برگه های امتحان افراد مذکور نرسیده بود

کم کم زمزمه های این افراد مبنی بر اینکه "خانوم یعنی چی وقت داره میره ما برگه نداریم هنوز" و "ای بابا یه ربع گذشه بابا امتحان تحلیلیه ها.زمان میخواد.."  و از سویی دیگر تلاش سایر دانشجوهایی که بهشان سوال رسیده بود "اِ خب ساکت باشد الان میارن سوالاتونو" یا "آقا داریم مثلا امتحان میدیمااا"شروع شد

در همین اعتراضات و سعی مراقبان برای حفط نظم و سکوت جلسه نفر پشت سر آوا و همینطور نفر سمت راستی او روی برگه اوا سر خم کردند تا سوالات را ببیند و احیانا پاسخ ها را


نفر پشت سری هم که صندلی اش را نزدیک صندلی آوا آورده بود مشغول خواندن سوالات با صدای خودش بود.

لحظه ای آوا به خود آمد و  به آن فرد گفت: عزیزم من تمرکز ندارم شما همه اش رو برگه من هستی

یکباره مراقب آن دو را دید.سریع به سویشان آمد .برگه سوالات را آورده بود.

نام نفر پشت سری را پرسید و آن را با خودکاری سرخرنگ در بالای بگه مهر و موم شده ای نوشت.همان فرد به آوادخت گفت:

-بفرما حالا راحت شدی برام تخلف نوشتن؟

آوا دلش سوخته بود به مراقب گفت: خانوم ایشون تقلب نمیکردن چرا اسمشون...

--میدونم خانوم .قانونه رو برگه سوالا اسمو بنویسیم و .....

و هنوز جمله مراقب تمام نشده بود که

به آنی همهمه ای از انتهای سالن به گوش رسید.جمعی که هنوز برگه نداشتند شروع به فریاد کردند.آوا نمیداند چه شد که یکبار همه افراد سمت چپ آوادخت که مشغول نوشتن بودند، دست از نوشتن کشیدند و در این اعتراض سهیم شدند و همگی برگه هارا یا بالا بردن یا آنها را به جهات گونه گون پرتاب کردن.جامدادی و خودکار بود که به هوا میرفت.فریادهای گوشخراشی بود که شنیده میشد.کنترل جلسه از دست مراقبان خارج شد.جماعت همگی از روی صندلی هایشان بلند شده بودند و چیزی میگفتند.چیزهایی مثل شعار.حراست دانشگاه به سالن امدند.همگی با رفتارهای خشن سعی کردن بچه ها را جمع و جور کنند.ممکن نبود.آوا با دو خودکاری که به عادت  همیشگی در دست چپش گرفته بود این وسط ایستاده بود و با تعجب به اشیا و حرکات  بقیه مینگریست.

-این چه جریانی بود که هر دو گروه "برگه نرسیده ها" و "برگه رسیده ها" را متحد کرده بود و همگی در حال اعتراض بودند.

حراست وارد عمل شد.با فریاد همه بچه ها به طبقات پایین هل داد

-- خانوم با توئم...یالا بردار وسایلتو برو بیرون

با آوا بود..

-*بله ..یه لحظه فقط .کیفم ته سالنه

آوا برگه سوال و پاسخش را کنار برگه های لگدمال شده یا پاره شده کف سالن رها کرد و به سوی کیفش رفت

وقتی کیفش را براداشت یه لحظه به ذهنش رسید

-- خب بذار حداقل سوالا رو بردارم.نمونه این تست زنی برای امتحان پایان ترمو جایی ندیده بود

و وقتی به سمت برگه اش رفت دید که دوستش دارد برگه اوا را در کیف خودش میگذارد

-- مینا این برگه منه. میدیش؟

-- آره بریم طبقه پایین. اونوقت....

آوا ادامه جمله مینا را نفهمید ولی میدانست که او دیگر برگه اش را پس نخواهد داد...

جدا این چه جنجالی بود؟چرا ناگهانی جلسه امتحان ریخت به هم؟ یعنی امتحان کنسل شد؟

آوا رفت به طبقه پایین که بداند چه خبر است..هنوز صدای همهمه همه جارا پر کرده بود.همهمه هایی که فریاد میشدند.یکی فریاد میزد و بقیه دنبال میکردند...

با طی شدن آخرین پله ناگهان.............


آوا از خواب پرید

پ.ن: جدا این را خواب دیدم.ندانستم آخرش چه شد؟ ولی خداوند امتحان را به خیر کند.آمین.

نظرات 53 + ارسال نظر
ali شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:43 ق.ظ http://anathemadiary.blogfa.com/

دیگه این روزها همه داستانهای سرکاری می نویسن. اینبار هم رفتیم سرکار مخصوصا که بوی اعتراض و سیاست و ... رو هم میداد.
به هر حال موفق باشین.


ولی خوابش واقعی بود..اینو خواب دیدم
حالا اگه بگم موکت سالنش سبز بود چی میگید؟

دلژین شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ق.ظ http://drdeljeen.com

تعجب کردم که یهو همه بچه ها همصدا شدن!!!

یه خواب شلم شوربایی بود که بیا ببین

احسان شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ب.ظ http://only4-dl.tk/



اوا تو خجالت نمی کشی ملت رو سر کار میزاری؟ من کلی هیجان زده شدم گفتم دم بچه ها گرم وسط امتحان شروع به فتنه طلبی کردن!

نگو که زهی خیال باطل ........اوا خانم از اون موقع تا حالا داشتن خواب می دیدن!!!!!!!!!!!

باور بفرمایید عین خوابمو لحظه به لحظه تعریف کردم.تازه جواب کامنت اولو بخون..زمین سبز بود ولی شبیه این اتفاق هم اون سال افتاد که بچه ها تظاهرات کردن و امتحانارو کنسل کردن..چه سالی بود اون سال..
میبینی این ذهن درگیر درسو امتحان باشه چیا که نمیبینیه
خب باید مطلبو هنری مینوشتم خب.وگرنه میومدم میگفتم بچه ها من خواب دیدم که...خیلی عادی میشد

مهندس آکله شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ب.ظ http://mohandesakele.mihanblog.com

می دونم چرا این خوابو دیدی. رویای کنسل شدن امتحان به هر نحو اونم سر جلسه٬ رویای دیرین و مشترک همه ی دانشجوهاست. اینم در تو حالا به صورت خواب ظهور کرده

اتفاقا هفته قبل که برف اومد و دبستانها تعطیل شد من به خودم میگفتم واسه من فرقی نداره امتحان ما کنسل شه یا نشه نه اینکه این اولین اخرین امتحان این ترمم محسوب میشه دلم میخواد زودتر خلاص شم.
ولی درست میگی بدجوری ذهنم مشغول این امتحانه..خصوصا اینکه فقط این ده روز خوندمش. آبجی مهندس دعا فوت کن برام

مستانه شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:17 ب.ظ http://newmidwife.mihanblog.com

آواااااااااااااااا
خب همون اول میگفتی این خواب بود داشتم سکته می کردم دختر!

دور از جون آبجی ماما
منم وقتی از خواب بیدار شدم همچین ناخوش احوال بودم

احسان شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:24 ب.ظ http://only4-dl.tk/

بله شما گفتید خوندم! چون من عادت ندارم کامنت های بقیه رو بخونم!

آفرین پسریم
من از اول هم میدونستم تو کامنتای جاویدو نمیخونی
(سوال خصوصیتو میام جواب میدم.فردا امتحان دارم.یه کم امشب درگیرم.تو دعا کن برام که امتحانو خوب بدم.)

سهند شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ http://www.sahand3.wordpress.com

قبل از خواب غذای سنگین نخور دوست عزیز

والا شامو یادم نیست که خوردم یا نه ولی قطعا جزوه به دست خوابیدم

تاراس شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ب.ظ http://fatemehalinezhad.mihanblog.com/

ای ول خوب سر کار گذاشتی جانم!

خوابه هم منو سرکار گذاشته بود
ما کلا یه کم جلوه هنری بهش دادیم وگرنه میشد معمولی هم تعریفش کرد

احسان یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ق.ظ http://only4-dl.tk/



کامنتهای اشنا ها رو که میخونم! کامنتهای غریبه ها رو نمیخونم!

ولی باشه برات دعا میکنم!


اصولا هرچه میخواهد دل تنگت بخوان
احسان جان از امروز به بعد هم دعا کن تا هروقت نمره ام اومد بهت بگم که دیگه رفع زحمت کنم ازت برای دعا کردن

احسان یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:47 ب.ظ http://only4-dl.tk/

دعات کردم اوا

تو گلی

dr mahsa یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:22 ب.ظ http://www.drmahsaa.blogfa.com

همینطوری که میخوندم میگفتم چقدر هیجان انگیز .چه جالب چرا امتحانای ما اینجوری نمیشن؟که یهو دیدم همش خواب بوده!!!!!!!!!

آخه نمیشه که تو امتحان طرف صندلیشو بچسبونه به من بعد مراقبا هیچی نگن
ولی خب اون سال معروف قضیه برای لغو امتحانا شدیدتر و البته واقعی تر ازینی بود که نوشتم

احسان یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ http://only4-dl.tk/

مرسی اوا جون! لطف کردی! منم لینکت کردم!

راستی وبلاگ جدیدم خوبه؟

آره خوبه فقط وقتشو بیشتر کنید
حالا از شوخی بگذریم.
یه کم باید متن هاتو کوتاهتر بنویسی که مثلا حوصله خوانندگان سر نره.
یه کار دیگه هم اینکه نوشته هاتو جاستیفای کن.اینجوری منظم تر و شیکتر میشه ظاهرش

جواد یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ب.ظ

سلام
فقط میخواستم یاداوری کنم که جواب سلام واجبه همین.

سلام و درود
من که سلام کردم

احسان دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:03 ق.ظ http://only4-dl.tk/

جاستیفای کن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی چی؟

یعنی ترازچین کن
ببین متنو که نوشتی از دکمه های بالا سمت چپُ چنتا دکمه خط دار میبینی: چپ چین- راستچین -وسط چین و تراز چین
کل متنو که انتخاب کنی و تراز چین رو بزنی باعث میشه که متن منظم شه.یهنی انگار تو کادر نوشتی و خطوط خیلی منظم از یه جا شروع شدن و به یه جا ختم شدن

باران دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:34 ب.ظ http://LOVER-MB.blogfa.com

دیدی بهم سر نزدی؟
دیدی دلمو شکوندی؟
دیدی من موندمو بی کسی؟
دیدی بچه از دست رفت؟
کم لطفی میفرمایید بعد میگید چرا بچه اول جوونی معتاد شد افتاد گوشه خیابون مرد

سر زدم والا
نظر هم گذاشتم
دوباره سر زدم دیدم نظرم هم پاسخ داده نشده

احسان دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:36 ب.ظ http://only4-dl.tk/



اون کار رو که همیشه میکنم! معمولا میارمشون وسط!

د نمیکنی این کارو
سطرهایت از یکجا شروع میشوند ولی در امتداد یک خط عمودی تمام نمیشوند..یعنی جاستیفای نو جاستیفای

احسان دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ http://only4-dl.tk/

توی این وبلاگم نمیکنم! توی وب اصلیم یعنی بزرگترین پایگاه دانلود ایرانیان این کار رو میکنم!

عجبا..
تو نظر ما رو راجع به وبلاگ جدیدت پرسیده بودیااا

احسان دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:51 ب.ظ http://only4-dl.tk/

نظر شما چندان برای ما حائز اهمیت نیست!
پرسیدیم که شما هم احساس کنید که نظرتون با ارزش است!


خدا خفه ات نکنه احسان
برو پسر جون با این کار نمی تونی کتمان کنی که تازه دانستی جاستیفای چیه؟
: اذیت

فرشید دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:03 ب.ظ http://pezeshkan88shahrood.blogfa.com

چه خواب ناجوانمردانه ای!!!!!!!!
کلی رفتم سر کار!!!!
تازه خوشحال شده بودم و گفتم جای من اونجا خالی بوده .....
من میمیرم واسه اغتشاش و هرج و مرج. یادمه سوم دبیرستان که بودیدم ریاضیم قوی بود و همیشه تمام تمرینات کتابو من پای تخته حل میکردم. امتحان میان ترم بود و آماده بودم برای نمره بالا. ولی رفقا تصمیم گرفتن برگه رو سفید بدن و فقط رضایت من شرط بود. من هم که فرشید بودم شدم فردین و مثل مرد برگه امتحانو سفید دادم. خدا بیامرزه معلمشو، اومد بالاسرم و نارحت شد. بین اعتراض کننده ها فقط من شاگرد زرنگ بودم و خلاصه کلی حال کردیم. کلا از این حرکات انقلابی خوشم میاد. این اواخر هم با یه اعتراض به برنامه امتحان دانشگاه، حال 70 نفر رو گرفتم. نمیدونی چه حالی میداد وقتی التماسم میکردن و ....
ولی آخرش رضایت دادم...
اگه از این موردا پیش اومد خبرم کن بیام......

عاقبت ندارد فرشید خان
بروبچز ما که اعترض کردن الان معلوم نیست کجان

احسان دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ب.ظ http://only4-dl.tk/

اره اوا جون! به هر حال تا زمانی که افرادی مثل من هستن افرادی مثل تو باید ((صواطشون )) رو خیلی بیشتر کسب کنن!

حالا حالا مونده که به من برسی!

البته نگران نباش اوا جون چون این فقط در مورد تو صدق نمیکنه!

خیلی ها حالا حالا ها مونده تا صواطشون به من برسه!

قبول داری که؟

بله بله
استاد استاد اوستا احسان

دکتر بارانی دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ب.ظ http://hedie66.blogfa.com

داشتم با خودم میگفتم ایول بابا چه بچه های با غیرت و اکشنی دارین یهو دیدیم همه چی خوابه

غیرت که دارن
ولی بر سر مسائل درسی و انتخاب واحد..نوچ ندارن

زهرا سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ق.ظ http://www.didar1388.blogfa.com

بگم چی نشی خواهر کلی خندیدم

خدایا شکرت یکی خندید و نفرینم نکرد

فروشنده سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ق.ظ http://13651365.blogsky.com/

اینکه خواب نبود آوا جان
کابوس بود..
ولی خیلی دوست داشتی امتحان کنسل شه .آره؟؟
حالا تو اون هاگیر واگیر ...نمونه سوال واسه تست زنی
بر میداشتی؟؟
عجب بابا ..تو دیگه کی هستی؟

آری واقعا ترسناک بود
اصلا یه جوری بود..ازین خوابا که یهو از یه جا میپری یه جا دیگه..حالا نمیدونم چی شد من نمونه سوال رفتم بردارم که دیدم یکی دیگه تو هوا زد سوالارو

پیشرو چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ق.ظ http://loveloren.blogfa.com

سالهــــــــــا دویده ام

با قلبـــــــــی معلق و پایـــی در هــــوا

دیگــــر طــاقت رویاهــــایم تمــــــــــام شده ست

دلم...

.

.

.

دلــــــــــم رسیدن می خواهــــــد!

پس آرام باش و عشق الهی را طلب کن..با همین کلام معجزه هاست که رخ میدهند

احسان پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ق.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

اوا بالاخره نگفتی اون امتحانی که من برات دعا کردم رو خوب دادی یا نه؟

بلی
در همین پست گفتم که امتحان چه جوری بود
در عالم واقعیت هم همینگونه بود
استاد محترم کل پروژه رو داده بود انتظار داشت در عرض یکساعت همه چیو براش بنویسیم

حمید پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:14 ب.ظ http://jarrah.tk

ای بابا سر کار میزاری

دکتر جان این همه خودت مطلب سرکاری میذاری تو وبلاگت نمیگی ملت چی میگن؟ اونوقت من سر کار گذاشتم؟
اینکه دیگه یه خواب بود که واقعا دیده بودم فقط یه نمه داستانی تعریفش کردم

احسان پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:00 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

ما اوا می خواهیم!

چی شده اوستا؟
من اینجایم؟کجا بیام؟

احسان پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:59 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

به قول یه بنده خدایی ما اوا را در وبمان میخواهیم!

من موندم تو چرا نظرات دیگرانو نمیخونی؟
اخه بشر اینقدر محجوب؟

الهام جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ http://mynewlifestory.blogsky.com

فقط دانشجوها می فهمن لذت این خواب دیدن رو
ولی انصافا آدم قلبش میاد تو دهنش تا برسه آخر ماجرا

باور بفرمایید لذت نداشت
حالا تازه به خیال خودم کوتاه نوشتم.وقتی منتشرش کردم دیدم شد یک صفحه

احسان جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:12 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

روم نمیشه به خدا! و گرنه همشونو می خوندم!

بابا شکسته نفس بوخون دادا..راحات باش

باران شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:01 ب.ظ http://LOVER-MB.blogfa.com

احسان بنده خدا منم دیگه آره ؟؟
مگه دستم بهت نرسه
ببین آوا چه جوری آدمو ضایع میکنی ؟؟خب بلینک دیگه
در ضمن بنده جواب کامنتتونو دادم تشریف بیاورید ببینید

ها؟نه احسان داره تاراس رو میگه
بلینکم؟blink?یعنی چشمک بزنم؟
سپاس از تایید نظر

باران شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:09 ب.ظ http://LOVER-MB.blogfa.com

________________________$$$$$$$_______________$$_-
________________________$$$$$$$$$$___________$$$$$
________________________$$$$$$$$$$$________$$$$$$$
_________________________$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$
__________________________$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$
_____________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__
________________$$$______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____
______________$$$$$$$$_____$$$$$$$$$$$$$$$$$____
_____________$$$$$$$$$$_____$$$$$$$$_$$$$$_____
___________$$$$$$_$$$$$$$$__$$$$$$$___$$$$_____
__________$$$$$_____$$$$$$$$_$$$$$$____$$$_____
_________$$$$__________$$$$$$$$$$$$$$___$$$____
_______ $$$$____________$$$$$$$$$$$$$$___$$$____
______$$$_________________$$$$$$$$$$$$____$$$$$$__
___$$$$$$___________________$$$$$$$$$$

آپم.بیا.بدو

وووی آخییی اینقده ازین عکسا خوشم میاد

احسان شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:03 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

بارون این عکسهای مورد دار چیه میزاری اینجا؟

اوا نظراتی که حاوی مضامین تحریک کننده هستن رو نباید تایید کنی!

مورد چیه خان داداش؟
پری بالداره خب

باران شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:03 ب.ظ http://LOVER-MB.blogfa.com

خب یه دفه بگو نمیخوای لینکم کنی دیگه
باشه. . . .اکشالی نداره

وا مادر جون
لینکدونی درست راستو نیگا میکردی بعد این نظر را میگذاشتی

محمــــــــدجــــــــواد شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:56 ب.ظ

یه روزی ترم اول فیزیک داشتیم و یه بابای مراقب بود.
خدا خیرش بده در کلاس و بست و جواب چندتا سوال رو برامون گفت....
فکرشو بکنید حتی تصورش هم سخته

عجب ادمهایی پیدا میشن

احسان یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:06 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

پری بالداره ؟‌ ببخشید پس منم عکس یه خانم لخت بزارم شما تایید میکنی؟ چون اونم اشکالی نداره که! فقط یه خانمه!

احسان بذار برم ببینم واقعا چی بود عکسه..صبر کن.............................
احسان خوبی؟
این عکسه خب پریه دیگه..پری هم بال داره..چیه مگه؟ چیش بده؟

محمــــــــدجــــــــواد یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:59 ب.ظ

سلام خانم مهندس!!!!!!!!!
واقعا از لطفتون ممنونم.
جبران می کنم!!!!!!!
راستش منم یکی دارم منتها باvpn کار می کنه!!!!!!
دست شما درد نکنه....اینو دانلود می کنم.

سلام
مهندس خودتی
وقتی وی پی ان داری که دیگه فیلتربشکن نمیخوای..با همون کار کن

سهند یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ب.ظ http://www.sahand3.wordpress.com

امتحانو چه کردی؟

باور بفرمایید امتحان چیزی بود در حد همین امتحانی که در خواب دیدم..میام یه پست میذارم براش

احسان یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

سینه هاش برجستس! لباس هم تنش نیست! کلا" همه ی برجستگی ها بدنش به حالت تحریک امیزی مشخصه!

تو اینا رو از کجا دیدی؟
ما فقط یه پری بالدار دیدیم به خدا
خب به کم خوشگله دیگه..نبود که پری نمیشد.چرا وارد جزئیات میشی؟

سحر دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ق.ظ http://www.atlase.blogfa.com


سه ساعت خوندم
خواب بود؟من دنبال جنجال می گشتم
خدایی آخرش متوجه نشدی قضیه تو خواب چی بود؟

آخیی نازی.
شرمنده..من خودمم مشتاقم تهشو رو بدونم
اگه دیدی خبرم کن

باران دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:41 ب.ظ http://LOVER-MB.blogfa.com

مگه من دستم به تو نرسه احسان
حالا دیگه کامنت من مضامین تحریک کننده داره؟؟؟
آره؟

همینو بگو خواهر

دکتر تاراس دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:40 ب.ظ http://fatemehalinezhad.mihanblog.com/

خطاب به احسان:
ما دیگر ناامید شدیم. شما چقدر پرتوقع هستیا!

خطاب به آوا جان:
گمانم ماه دیگه امتحان ارشد داری (اگه اشتباه نکنم!) پس درک می کنم که سرت شلوغه. در هر صورت پیروز باشی

آخی..نه بابا احسان پسر خوبیه.توقعی نیست...یه کم شیطنت داره فقط..

خواهرم کاش ماه دیگه بود این امتحان ارشد..در اونصورت که ما غمی نداشتیم

محمــــــــدجــــــــواد دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ب.ظ

دستت درد نکنه مهندس اگه این نود 32 رخصت بده

نذار بلاکش کنه
این نود به همه چی گیر میده.
رو نده بهش

احسان سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:35 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

پر توقعم؟

چه توقعی؟

من پاسخ بدهم یعنی؟
از خودش بپرس.تاراس جان وبلاگ داره

دکتر تاراس سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:02 ب.ظ http://fatemehalinezhad.mihanblog.com/

آم. من منظورم این بود که خواستن آوا تو وبلاگم توقع زیادی بود! واسه همین ناامید شدمو دیگه از این توقعات ندارم!
شما نیز هم!
آوا ناراحت نشی ها! من درک می کنم الان امتحان داری!

احسان.با شما هستندهاا
بذار سرم خلوت بشه میام هی نظر میذارم هی نظر میذارم هی نظر میذارم ....

فروشنده سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:27 ب.ظ

سلااااااااام
کجایی تو؟
نکنه خوابت به واقعیت تبدیل شد؟

ااییی قسمتی اش تعبیر شد

احسان سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

ما از این حرفا حالیمون نیست!

ما اوا می خواهیم!


کلا ما تلاش خودمونو میکنیم که بتونیم سر بزنیم به دوستان عزیزمان

جاوید دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ب.ظ http://www.cascada-music.de

جاوید ؟؟؟منظورت من بودم ؟؟

خواب جالبی بود..تا باشه ازین خوابا

بلی منظورم شما بودی
مگه چنتا جاوید داریم خب؟
خواستم بگم که احسان اصلا نظرات تو رونمیخونه خیالت راحت نه تنها نظرات تو بلکه نظرات هیچکسو نمیخونه
شنیدم شما هم نظرات رو نمیخونی؟

javid یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ق.ظ http://www.cascada-music.de

hame faris minevisan mikham finglish benevisam ke tak basham beyne hame..(usulan tak budan ra sdust midaram...ehsan midune )

ehsan karesh hamine...
manam vaghti ehsan nist karesho mikonam

الان این نظرت کلا راجع به غیبت از احسان بود دیگه؟

javid یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ق.ظ http://www.cascada-music.de

aaaaaa...yani faghat man inja javidammm!!!

ehsssaaaaaaannnn........avvaaaaaa.....

بابا این همه زحمت میکشی حداقل بهش بگو بیاد نظرات این پستو بخونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد